باز هم آمد شب حیرانشدن
فصل جنون وقت پریشانشدن
کارمنوحضرتجبرئیلشد
تا به ابد دست به دامان شدن
پردهبرافتادهخداخواسته
با همه یخویشنمایانشدن
تازه از امروز به پیغمبران
واجب عینیستمسلمانشدن
فصل شراب است به ما واجب است
قبله یماابنابیطالباست
هست مرا حسرت تمارها
شیعهشدمشیعهیایندارها
مادر من تا کهمراشیرداد
ناد علیخواندهمرابارها
نام تو گفتیمبزرگیکنیم
سایهیگلهستبراینخارها
ما نه فقط ریختهپیغمبران
پیشکشتوسرودستارها
تا کهپیمبرشبمعراجدید
رویتورادرهمهتالارها
بر لب او نام تو سوگندشد
نام تو چونامخداوندشد
کعبهگرفتهبهکَفَشجانخویش
خاکشدهخاکسلیمانخویش
کعبهبهخودگفتکهآخررسید
آنکهتوراساختهدربانخویش
بایدازاینراهنیایدامیر
راه گشاراهبهدستانخویش
کعبهقدمبرسرافلاکزد
پیشعلیسینهیخودچاکزد
تا رخت ایماهپدیدارشد
یوسفیعقوبگرفتارشد
کعبهفقطخاکوگلسنگبود
آمدیومعدناسرارشد
کعبهدرآغوشزمینخوابِخواب
با نفس قدس تو بیدارشد
کعبهنمیخواستکهبیرونشوی
چشمنبیدیدهوناچارشد
کعبهدربستهیخودبازکرد
معنیتوحیدپدیدارشد
آمدیازعرشخبرمیرسد
تن تنه ی "کیفبشر" میرسد
وقت نبردت شد و پروردگار
باز به وجد آمد از اینتارومار
مانده ام اینجاکهتوییوقترزم
یاکهخداآمدهدرکارزار
وایکهحتیملکالموتهم
میکندازپیشنگاهتفرار
خصم به میداننزدهشددونیم
به به از اینحیدرواینذوالفقار
نقش به پیشانیتوفاطمهاست
ذکررجزخوانیتوفاطمهاست
نیستغمیشوقِشماتاکههست
هست گداسفرهیآقاکههست
گفتبهمجنونکهچهداریبرو
گفتدرایندلغملیلاکههست
هرچهبلاهستچهغمباکنیست
بر سر ما سایهیمولاکههست
پیشتوگیریمنداریمجا
خب قسم حضرت زهرا کههست
خصم کجاوحرمدخترش
بر سر آن پرچمسقاکههست
شکرامیرآمدونعمالامیر
دست تهیآمدهدستمبگیر
آنکهسریپایشماداشته
آبروییدرهمهجاداشته
با تو حسینیحسنیزادهایم
با تو دل ما همه را داشته
دست ، سر جمع یتیمانبکش
خانه ات از قبل گداداشته
حق بده آقا به دلم سوخته
حسرت ایوانطلاداشته
حال مرا هرکهچنیندیدگفت :
آرزویکرببلاداشته؟
قسمت او شد به نجف بال زد
آنکهبراتیزرضاداشته
آمدم ایشاهپناهمبده
خط امانیزگناهمبده
ایحرمتملجأدرماندگان
دور مران از در و راهم بده
mohamad hosein دوست دارم در این وبلاگ تجربه هام رو عرضه کنم تا یار میلش به که باشد... نام وبلاگ هم یه دفعه به ذهنم رسید که یه عده رو با همین کلمات دست به سر می کردیم و می گفتیم اصل اصول ایمان الله حسین ... |