« أَوْ لَـمَسْتُمُ النِّسَآءَ ؛ یا زنان را لمس کردید»پرسیدم . فرمود : «مقصود، همبستر شدن است ؛ لیکن خداوند، عفیف است و عفّت را دوست دارد . لذا آن گونه که شما نام می برید، نام نبرده است» . [حلبی - از امام صادق علیه السلام درباره [مقصود] سخن خداوندـ عزّوجلّ ـ]
روزشمار محرم عاشورا
الله حسین نریمان
بنده این جوریم
یکشنبه 93 اردیبهشت 7 , ساعت 2:10 صبح  

بسم الله

از بچگی بزرگ شدم اونم خیلی زود سوم ابتدایی که بودم با یه ژیان تصادف کردم و اشکمم سی تا بخیه خورد و هر کی می دید می گفتم جای تیزیه و فکر می کردند من آخر خرهای دنیام از اون موقع این رو یادم می آید که قبل از عمل با گریه می گفتم نمازم داره قضا میش تو رو خدا بذارید نمازم رو بخونم بعد که به مدرسه راهمنایی شهید بابایی رفتم یه جورایی دوران رفقای همه جوره رو امتحان کردم و در آن دوران بیشتر با حسین اکبری رفیق بودم ،از این ایام بود که در هیات اباصالح و پایگاه شهید بابایی عضو شدم بعد از فاصله ای که یه عده هر حوریه تو هیات اباصالح انداختند پاتق ما هیات انصار بود که روز گار استثلایی در هیات داری به شمار می رفت و ابوطالب  ما از اعضا اصلی هیات بود و همو بود که ما را با ترانه ی یا حیسن مداحی به اسم نریمان پناهی صبح زود از خواب شیرین بیدار می کرد و گویا هر شب را به امید شنیدن صدای ایشان صبح می کردیم آقا طالب بعد از این که نریمان رو گوش می داد نوار کاست رو تو کمدش قایم میکرد و ما رو تو کف؛دوره ی دبیرستان رو در مدسه ی پر افتخار پاسداران گذروندم و با مهدی بیدل و عمو حجت و محسن جباری گرم بودم و اساتید خوبی هم داشتم  در سال سوم دبیرستان با یه خواب از میثم دوران آشنایی با اون شروع شد در همین سال امین عابدی هم به پاسداران آمد بعد از دو سال با آیت و علی خسروی دوباره قرار گذاشتیم چهار شنبه ها جلسه زیارت عاشورا داشته باشیم در این دوران آیت جانشین پایگاه و بنده داداش آیت البته قبل از آیت مدت ها طالب مسئول پایگاه بود بهد یه سال پشت کنکور به دانشگاه زابل رفتم و در رشته برق قدرت مشغول تحصیل شدم در سال آخر انگار یکی بنده رو صدا می زد روز های آخر زابل بود که برخی از هم ورودی ها در خونه ی یکی از بجه ها حمع بودیم و هر کدوم از بجه ها یه جا قبول شده بود هیچ کس جز بنده در شهرش قبول نشده بود بعد مهران گفت حاجی کد رهگیری تو بده ببینم کجا قبول شدی ، بهش گفتم می خوام برم حوزه علمیه ؛ بالاخره دید و در دانشگاه قزوین مهندسی مخابرات قبول شده بودم به هر حال تصمیم خودم رو گرفته بودم به قم آمده ام در مصاحبه طلاب فکر کنم اول یا دوم شدم با رتبه ی 92 یا 90 خلاصه در زندگی ام حال می بینم که بالاترین نعمت برایم همین حوزه علمیه بوده و هم جواری کریمه ی اهل بیت و بنده منت دار حضرت معصومه هستم که ما را ان شاء الله پذیرفته اند

ندیدید نمیدونید دیدم و دیونه شدم.........

این نمی بود از یمی


نوشته شده توسط mohamad hosein | نظرات دیگران [ نظر] 
به فضل و برکت مادر ابالفضل
یکشنبه 93 اردیبهشت 7 , ساعت 1:30 صبح  

 

در روز وفات خانم ام البنین در حرم مطهر آقای توکل منبر رفته بودند که این حمله خیدر ایسان سبب شد که بنده مجهز به کاغذ و قلم شوم و ...

"خدا دیر می گیرد ولی سخت می گیرد"

بعد برای درمان گناه این نسخه را دادند

"در گناه اگر یک بار چپ کردی در همان زمینه ضعف خود را جبران کن. این را دیکته کن که "من نباید گناه کنم"".

بعد به آثار وضعی عبادات امثال من پرداخت

"عبادات ما پرده ای کنار نمی زند چون ظاهر آن را رعابت می کنیم و و این عبادات ظاهری دل را نورانی نمی کند فقط شکل نماز گذار است. دوم :راحت بدست می آوریم و راحت از دست می دهیم بلکه به سختی بدست می آوریم و مفت از دست میدهیم.

بعد مثالی برای مفت از دست دادن زدند:

سه ذسته از نظر رحمت خدا محروم هیتند و خدا با آنها تکلم نمی کند و از گناه پاکشان نمی کند و به عذاب دردناک مبتلایشان می کند

  1. قاتل انبیاء
  1. مخرب کعبه
  2. زنا کار

بعد الغیبة اشد من الزناء

یا تهمت که ایمان را محو می کند همان طور که آب نمک را در خود حل میکند

خلاصه آّب پاکی رو ریختند تو ...

"پس یا راه نیافتادیم ویا عوضی میرویم تا راه نیافتادیم دنیا همین است و پرده وحجاب هست تا اینکه ملک الموت ما را از خواب غفلت در بیا ورد".

‏15/‏06/‏1435 روضه بی بی ام البنین

التماس دعا.........


نوشته شده توسط mohamad hosein | نظرات دیگران [ نظر] 
سر آغاز یک ماجرا
یکشنبه 93 اردیبهشت 7 , ساعت 1:10 صبح  

 

شب حمعه ای که گذشت شام مهمان خانه آقای حسنی بودیم ،آقا مرتضی هم حجره ایم در سطح یک در مدرسه مبارکه مدینة العلم بود  و بعد شام به خانه ی آقای فلاح پسر خاله ام برای خواب رفتیم روز حمعه هم در آنجا ماندم و در این روز یه وبلاگ با اسم "الله حسین نریمان" ساختم و به قول خودمون یا علی گفتم و صد باره عشق آغاز شد؛ و درآن خواستم که خاطرات و همه جور مطلب بگذارم و از این به بعد هم برای این که دوباره کاری نشود خاطراتم را با جنبه ی عمومی مینویسم که ان شاء الله مفید واقع شود امروز یعنی شنبه هم گذشت و در آخر روز معمولا خدمت آقای شبیری می رسم و جمعی به آن جا می آیند و به طرح مباحث علمی می پردازند و گاها هم حاج آقا از دری سخنی می گوید و امروز اشاره به آیت الله عبد الکریم زنجانی کرد که دو خصلت نیکو داشت یک در قضای حاجت مومنین کوشش می کرد و دوم در خدمت و تبلیغ دین بود ، در ادامه حاج آقا فرمود که ایشان با سید محسن حکیم رابطه خوبی نداشتند و عده ای آمدند از ایشان بد کویی کردند و لی جناب شیخ عبد الکریم از سید محین تمجید کردندو گفتند ایشان قصد تخریب سید محسن را نداشتند می خواستند به اصل دین از این طریق ضربه بزنند که بنده این چنین تجلیل کردم و بحث های دیگر......

بعد در خرم رفیق قدیمی ام علی آقا آشوری را دیدم که کمی با هم در مورد اعتکاف و بی برکتی منبر های مفت صحبت کردیم بعد که از هم جدا شدیم به مسجد اعظم رفتم در آنجا آقای استادی می گفت اگر طلبه ها به خاطر مادیات منیبر ها را رها کنند فرق شاگردان حضرت صاق عیله السلام با بقیه چیست ؛ قربون خدا برم که شوخی و فکر انحرافی را در نطفه خفه می کند .........

شما منتظر باشید ما هم منتظریم

شاه علی

‏27/‏06/‏1435 12:58 ق.ظ

 

 

 

 


نوشته شده توسط mohamad hosein | نظرات دیگران [ نظر] 
مطالب بنده
جمعه 93 اردیبهشت 5 , ساعت 7:33 عصر  

بنده سعی دارم که در این وبلاگ از خاطره های شخصی خود که در آن موعظه ای برای خودم در درجه ی اول هست بعد شما؛به نمایش بگذارم تا خوب و بد زندگی را بفهمیم و در مسیر حرکت کنیم؛روز به روز سعی میکنم که با هم آشنا تر شویم؛برخی از دوستان هم می توانند از همین طریق به برخی از خاطرات شخصی ام دست یازند ان شاء الله........

شاید از هر مطلبی که در نوت بوک شخصی ام ثبت می کنم در این جات به نمایش بگذارم .........

تا بعد خدا نگه دار


نوشته شده توسط mohamad hosein | نظرات دیگران [ نظر] 
یوم الشروع
جمعه 93 اردیبهشت 5 , ساعت 5:8 عصر  

با سلام

میخوام از امروز استعانت بجویم از حضرت زینب کبری نمی دونم چه جوری ولی این طور شروع می کنم

سلام علی قلب زینب الصبور فی نوائب الدهور

یا علی مدد


نوشته شده توسط mohamad hosein | نظرات دیگران [ نظر] 
<   <<   6   7   8   9      
درباره وبلاگ

الله حسین نریمان

mohamad hosein
دوست دارم در این وبلاگ تجربه هام رو عرضه کنم تا یار میلش به که باشد... نام وبلاگ هم یه دفعه به ذهنم رسید که یه عده رو با همین کلمات دست به سر می کردیم و می گفتیم اصل اصول ایمان الله حسین ...
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 4 بازدید
بازدید دیروز: 56 بازدید
بازدید کل: 190968 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
لینک های روزانه

شاگرد مکتب عشق دیوانه ی حسینم [15]
[آرشیو(1)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
اخلاق[2] . استاد-طبیب- اهل باطنی- یک ساعت گناه نکن-من آدمم . اعتکاف 93 . باسوادباشد پویاوسرحال وخلاق باشد وقت شناس باشد باتجربه باشد . تقصیر دلم نیست . تواضع و فروتنی -آدم به فنا می ره . توجه • کسی که در رکعت سوم نماز شک کند که قنوت را به جا آورده یا . چگونه خدا باوری را تقویت کنیم -رنج مطالعه- جوانی بهترین دوران اس . چه طور خوابم می برد - مشکینی-راحت بخوابید . حاج احمد عشقیهیات اباصالح المهدیدنیا ی بی وفا و پر جفاعشق منی . حق الله و حق الناس-راهی مهم در مغفرت گناهان. . خاطره . خاطره ها . درس اخلاق استاد علی دوست -عناصر سازنده اخلاق-کنترل لقمه- حساب در . سبز کسب نشاط کردن-نگاه کردن به زن‏ زیبا-مسواک کردن . سلام علی قلب زینب الصبور . سوراخ دعا -نزدیکی به خدا-پدر و مادر- حسن معرفت . شب با چراغ عاریه فردا نمی شود خورشیدی و نگاه مرا می کنی سفید . شکیات نماز شکیات نماز 23 قسم دارد: • 8 قسم شکهای باطل. • 6 قس . عوامل موثر در اخلاق -استاد علیدوست-تفکر ساعة افضل -من عبادة -سنة . فکار و عقائد شخصی :یه جورایی خر که یه زاویه دیدی داره و از دری و . گذشته ها-هیات اباصالح و پایگاه شهید بابایی-نریمان پناهی- دانشگاه . مثل شیربگوییدنمی دانم . محمدمهدی دیانی . مشکل ندانستن گاها نیست . نکوداشت موسس حوزه از طرف موسسه - خاتم الاو صیاء-مدینة العلم- مکا . هر قیافه ای که هستی . هیات اباصالح المهدی . واحد فرهنگی شهید زین الدینهیات اباصالح المهدیروز قیامت سلامٌ علی . یا زهرا . کاش که همسایه ی ما می شدی مایه ی آسایه ی ما می شد هرکه به دی . کاظم غاغی2 دعا سریع الاجابه . آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی ز گناهم بده ای حرمت ملجأ درماند .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 93
لوگوی وبلاگ من

الله حسین نریمان
لینک دوستان من

بهونه
محمد فلاح
قدم

خادم حرم
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تعطیلات تابستان در قایم شهر!!!!!!
هر چی جوونیش!!!!
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر
به به از این حیدر و این ذوالفقار
این جشن ها برای من آقا نمی شود
عجب صفایی داشت
[عناوین آرشیوشده]